هندسه علوم حدیثیاین مقاله، نوشتاری است درباه علوم حدیثی که در آن به اجمال دانشهای حدیثی (علم رجال، فقه الحدیث، مصطلحات الحدیث، تاریخ حدیث و منبعشناسی) معرفی میشود و پس از معرفی آنها و بیان زیر شاخههای این علوم، به بیان مهمترین مسایل مطرح شده در هر کدام یک از آنها پرداخته میشود. فهرست مندرجات۲ - تعریف حدیث ۲.۱ - حدیث در نزد اهل سنّت ۲.۲ - مفاهیم خبر، اثر و روایت ۳ - اهمیّت یادگیری حدیث ۴ - اجزای حدیث ۵ - هندسه علوم حدیثی ۵.۱ - دانشهای اخذ حدیث ۵.۲ - دانشهای فهم حدیث ۶ - علم رجال ۶.۱ - بخشهای این علم ۶.۲ - مهمترین کتابهای رجالی ۶.۲.۱ - منابع اوّلیه ۶.۲.۲ - منابع ثانویه ۶.۳ - جوامع رجالی ۶.۴ - اهمیّت علم رجال ۷ - فقه الحدیث ۷.۱ - چرایی فقه الحدیث ۷.۲ - زیر شاخههای این علم ۷.۲.۱ - غریب الحدیث ۷.۲.۲ - اسباب ورود حدیث ۷.۲.۳ - اختلاف الحدیث ۷.۲.۴ - علل الحدیث ۷.۲.۵ - نقد الحدیث ۷.۳ - سیر منطقی فهم حدیث ۷.۳.۱ - پیش نیازها ۷.۳.۲ - فهم متن ۷.۳.۳ - فهم مقصود معصوم ۷.۴ - موانع فهم حدیث ۸ - علم مصطلح الحدیث ۸.۱ - هدف از یادگیری ۸.۲ - اصطلاحات این علم ۹ - تاریخ حدیث ۹.۱ - اهمیّت این علم ۹.۲ - فواید تاریخ ۹.۳ - تاریخ حدیث شیعه ۹.۳.۱ - دورانها ۱۰ - منبعشناسی ۱۰.۱ - شاخههای این علم ۱۱ - جمعبندی ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - مقدمهاحادیث از دیرباز بهعنوان یکی از منابع فهم دین، مورد توجّه مسلمانان قرار گرفته است و درباره آن، علومی قدم به میان گذاشتند تا بتوانند از این منابع، بهترین و کاملترین بهرهها را بهدست آورند. این دسته از دانشها را از آن روی، علوم حدیثی نامیدهاند که عالم به این علم را در پذیرفتن سخنی بهعنوان حدیث در مرحله اوّل و در مرحله بعد، در فهم مقصود یاری میرساند و هدف از آموختن آن جز این نیست. لازم است قبل از شروع بحث، درباره حدیث سخنی به میان آورده شود و به اختلافاتی که در این میان برای تعریف این واژه شده، اشاره کرده و در ادامه به شرح هندسه علوم حدیثی پرداخته شود. ۲ - تعریف حدیث«حدیث» در لغت به چیزی گفته میشود که قبلاً ناپیدا بوده و سپس پیدا شدهاست. به همین دلیل کلام را حدیث گفتهاند کهاندکاندک اجزای آن پدید میآید؛ امّا حدیث در نزد دانشمندان شیعه، در چند معنا به کار برده شده است که بهترین و کاملترین آنها، معنایی است که شیخ بهایی آن را در کتاب الوجیزه خویش- کتابی که درباره برخی از علوم حدیثی است - بیان کرده است: «اَلْحَدیثُ قَوْلُ الْمَعْصوُمِ اَوْ ما یَحْکی قَوْلَهَ اَوْ فِعْلَهُ اَوْ تَقْریرَه.» حدیث همان سخن معصوم (علیهالسلام) و هر آنچه حکایت از گفتار، اعمال و تقریر معصوم (علیهالسلام) باشد. در این میان، تعاریف دیگری نیز، برای حدیث بیان شده است؛ از جمله: حدیث، در اصطلاح عبارت است از گزارش قول، فعل و تقریر معصوم (علیهالسلام)؛ حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم (علیهالسلام) را حدیث گویند؛ (این تعریفی است که میرزای قمی آن را در کتاب قوانین الاصول، خویش آوردهاند.) عبارت است از گفتار غیر قرآنی خداوند، معصومان، صحابه، تابعان و حکایت فعل و تقریر آنان. [۷]
نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، ج۱، ص۲۴، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲.
شاید لازم باشد، توضیح بیشتری دراینباره بیان شود، تا به گونهای دیگر معنای اصطلاحی حدیث، روشن گردد. حدیث همانطور که بیان شد، سخن معصوم را گویند؛ امّا برای انسانهایی که در چند قرن بعد از معصومین (علیهمالسلام) حضور دارند، دیگر شنیدن از خود معصوم (علیهالسلام) امکانپذیر نبوده؛ چرا که معصومین (علیهمالسلام) (به جز مهدی موعود (عجّلاللهفرجهالشریف) امام دوازدهم شیعه که در پس پرده غیبت قرار دارند و شیعه معتقد به زنده بودند و ظهور ایشان میباشند) در چند قرن پیش حضور داشتهاند و بحث شنیدن از ایشان قابل تصوّر نیست. پس آنچه در این میان مهم است، راههای رسیدن این سخنان، از طریق کسانی است که آن کلام را به نسلهای بعد انتقال میدهند یا برای ایشان حکایت میکنند. این حکایت، گاه حکایت سخن ایشان میباشد، گاه حکایت یکی از اعمال و کارهایی است که معصومین (علیهمالسلام) انجام دادهاند و گاه حکایت تاییدی است که ایشان بر عمل یکی از مسلمانان دارند که در اصطلاح، آن را تقریر مینامند. ۲.۱ - حدیث در نزد اهل سنّتتعریف حدیث در نزد اهلسنّت، به دقّتی که علمای شیعه در تعریف حدیث دارند، نیست. «سیوطی» یکی از علمای عامه، حدیث را اینگونه تعریف میکند: «حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) صحابه (صحابی در لغت بهمعنی همراه و همنشین بوده و در اصطلاح عبارتست از شخصی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در حالتی که اسلام داشته، حتّی برای یک لحظه کوتاه ملاقات نموده و مسلمان هم از دنیا رفته است) و تابعین (تابعی در لغت به معنی پیرو و دنباله روست و در اصطلاح عبارتست از شخصی که صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را ملاقات نموده و مسلمان هم از دنیا رفته است) از ایشان.» [۸]
سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۳، بیروت، درالکتب العربی، ۱۴۱۴هـ ق.
تفاوت کلی این تعریف با تعریف شیعه آن است که گفتههای صحابه و تابعین را نیز حدیث نامیدهاند؛ امّا در نزد علمای شیعه، گفتار صحابی هنگامی قبول میشود که از گفتار، اعمال و یا تاییداتی که معصومین (علیهمالسلام) بر اعمال دیگران دارند، حکایت کند و الا صحابی یا تابعی که از خطا و گناه مصون نیستند، تنها به این دلیل که زمان یا خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و یا صحابه و تابعین را درک کردهاند، نمیتوان سخن ایشان را قابل اعتبار دانست و آن را حدیث نامید؛ امّا درباره اهلبیت (علیهمالسلام) اینگونه نیست؛ چرا که برای اثبات عصمت ایشان در کتابهای کلامی دلایل کافی و قانعکننده در اینباره بیان شده است که خواننده محترم میتواند جهت اثبات این مطالب به کتابهای مربوط مراجعه کند. ۲.۲ - مفاهیم خبر، اثر و روایتاین سه اصطلاح از لحاظ معنای لغوی (خبر چیزی است که آن را گزارش میدهند، حال یا این خبر، خبر مهمی باشد و یا غیر مهم، اثر نیز به معنای بر جای مانده از چیزی است، روایت هم در لغت به معنای حمل و نقل میباشد) با هم تفاوت دارند ولیکن در معنای اصطلاحی در نزد محدثان به یک معنا بوده و مرادف با کلمه "حدیث" میباشد. (آنچه در این جا بیان شد، گفتاری است که مورد قبول بیشتر محدثین میباشد و گرنه در اینجا هم مختصر اختلافی وجود دارد. رجوع کنید به [۹]
نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، ج۱، ص۲۵- ۲۸، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲.
.)اهلسنّت نیز این الفاظ را مترادف با حدیث میدانند؛ امّا معمول در بین ایشان اینگونه است که خبر در علم حدیث، شامل سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است و سخنان صحابی و تابعین را اثر میدانند. ۳ - اهمیّت یادگیری حدیثاحادیث اهلبیت (علیهمالسلام) یکی از مهمترین منابع فهم دین در کنار قرآن قرار گرفته است که بیشترین حجم گزارههای دین را به خود اختصاص داده است. این منبع فهم دین، در صورت اطمینان به صادرشدن، از معصومین (علیهمالسلام) در کنار قرآن، فراهمکننده سعادت و رسیدن انسان به کمال است. معارف اسلامی در سایهسار تعلیم قرآن و حدیث رشد کرده و بارور گردیده است؛ بنابراین، میتوان آموختن و یادگیری حدیث را از بدیهیات معرفتی دانست. انسان برای رسیدن به سعادت و کسب علوم دیگر، نیاز به قرآن و احادیث اهلبیت (علیهمالسلام) دارد. امام صادق (علیهمالسلام) فرمود: «ما مِنْ شَیءٍ اِلّا وَ فیهِ کِتابٌ اَوْ سُنَّه؛ چیزی نیست، جز آنکه درباره آن آیه قرآن و یا حدیثی بیان شده است.» و پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز فرمودند: «لَیْسَ شَیءٍ یُباعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّه اِلّا وَ قَدْ ذَکَرْتُهُ لَکُم؛ [۱۱]
ورام، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر، ج۱، ص۳۲۹.
هیچ چیزی نیست که باعث دوری شما از آتش جهنم و نزدیکی شما به بهشت شود؛ مگر آنکه آن را برای شما بیان نمودهام.» (موارد دیگری را نیز میتوان برای اهمیّت آموختن احادیث بیان نمود: مفسّر قرآن به عنوان قرآن ناطق، منبعی برای رسیدن به سعادت، دفع شبهات)۴ - اجزای حدیث«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قَالَ لِی اَبُو جَعْفَرٍ (علیهمالسلام) : یَا فُضَیْلُ اِنَّ حَدِیثَنَا یُحْیِی الْقُلُوب.» همانطور که در این حدیث، مشاهده میشود، هر حدیث دارای دو قسمت اصلی است: ۱. سند حدیث: که در آن، نام راویانی که متن حدیث را از معصوم (علیهالسلام) نقل کردهاند، آورده شده است. ۲. متن حدیث: در این قسمت گفتار معصوم (علیهالسلام) یا عمل و یا تاییدی که ایشان بر عمل دیگران داشتهاند، آورده میشود. برای بررسی یک حدیث، باید هر دو قسمت را در نظر داشت و اگر حدیثی قسمت اوّل؛ یعنی، سند را نداشته باشد، آن حدیث از سوی علما پذیرفتی نیست؛ مگر اینکه حدیث دیگری مانند آن، در کتابهای حدیثی دیگر یافت شود که دارای سند معتبر و صحیح باشد. ۵ - هندسه علوم حدیثیبررسی تاریخ علوم، نشان میدهد که دانشها به یکباره شکل نگرفتهاند؛ بلکه در گذر زمان و در پرتوی عوامل گوناگون به فرهنگ و معارف بشری پیوستهاند. در سایه پژوهش و تعلیم و تعلّم رشد کرده و پس از تناور شدن به علوم کوچکتری تقسیم گشتهاند. علوم اسلامی و علم حدیث نیز، سیری اینچنین داشته است. حدیث در ابتدا فقط یادگیری متن بود، شنیدن کلمات معصوم (علیهالسلام) به حافظه یا دفتر سپردن آن گوهرها و سپس گزارش نمودن آن برای مشتاقانی که در پی آموختن آن بودند. «علوم حدیثی» مجموعه دانشهایی است که به ما در پذیرفتن یک کلام به عنوان حدیث و فهم آن کمک میکند. این علوم را که به ۵ دسته تقسیم میشود، میتوان به دو دسته کلیتر تقسیم نمود که با این دستهبندی، غرض پدید آمدن هر یک از این دانشها مشخصتر میشود. این دو دسته عبارتند از: ۵.۱ - دانشهای اخذ حدیثدانشهای اخذ حدیث عبارتند از: رجال (بررسی سند حدیث)؛ مصطلحات الحدیث (درایه)؛ منبعشناسی و سبکشناسی ۵.۲ - دانشهای فهم حدیثفقه الحدیث (بررسی متن حدیث)؛ تاریخ حدیث (برخی بر این باورند که این علم در اخذ حدیث کارآیی دارد و باید آن را از این رشته دانست؛ امّا اینگونه به نظر میرسد که بیشترین کارآیی این علم در فهم حدیث با توجّه به بیان ویژگیهای زمان صدور است.) هر یک از این علوم، زیر شاخههای متعددی دارند که در ادامه نوشتار، ضمن تعریف هر کدام یک از این علوم، به تبیین زیر شاخههای هریک پرداخته خواهد شد. ۶ - علم رجالعلمی که در بررسی سند یک حدیث؛ یعنی، تایید و یا ردّ راویان آن تاثیر مستقیم دارد، علم رجال است که در قدیم آن را به جرح و تعدیل یاد میکردند. علم رجال را اینگونه تعریف کردهاند: «ما وضع لتشخیص رواة الحدیث، ذاتاً و وصفاً، مدحاً و قدحا.» علم رجال، علمی است که برای تشخیص راویان حدیث وضع شده است، چه آنان که بدون واسطه از امام (علیهالسلام) روایت میکنند و چه آنانکه به واسطه چند نفر از معصوم (علیهالسلام) روایت میکنند. مراد از شناخت ذاتی، شناخت حقیقی راوی است؛ بهعنوان مثال، پسر کیست؟ پدرش کیست؟ و از کدام قبیله و منطقه هست؟ و مراد از شناخت وصفی، همان شناخت اوصاف اوست؛ مانند مدح و ذمّ، قدح و جَرح، وثاقت و عدالت و سایر جهاتی است که به راوی برمیگردد. به نظر میرسد، این تعریف از تعاریف مهم در برگیرنده خصوصیات علم رجال است. تعریف فوق را علامه مامقانی در مقدمه تنقیح المقال به ملاعلی کنی، صاحب کتاب رجالی "تنقیح المقال" نسبت داده است. [۱۳]
ربّانی، محمّد حسن، سبکشناسی دانش رجال الحدیث، ج۱، ص۲۵، قم، مرکز فقهی ائمة اطهار، ۱۳۸۵.
با بیان این تعریف، میتوان بیان کرد که موضوع این علم، راویان حدیث بوده و غایت آن مشخص نمودن راویان قابل اعتماد در حدیث از بین راویان در سندهای حدیث است. ۶.۱ - بخشهای این علمبرای آموختن این علم، لازم است به دو جنبه خاص نظر داشت: نخست «جنبه نظری» این علم است که یاد گرفتن برخی از مسایل بین علمای این علم پذیرفته شده است. (همچون: الفاظ رجالیون برای تعدیل و یا جرح راویان، مبنای توثیق راویان، توثیقات خاص معصومین (علیهمالسلام) اجماع اصحاب بر وثاقت راویان، راههای حل تعارض بین جرح و تعدیل، مبنای رجالی علمای شیعه و سنّی در برخورد با راویان و...) در این بخش میتوان این مسایل و موضوعات را مشاهده نمود: راههای شناخت راوی، صفات لازم برای وثاقت یک راوی، راههای شناخت علمی، انواع توثیقات، انواع توثیقات خاص، اصحاب اجماع، الفاظ توثیق و تضعیف، تعارض صفات راوی در نزد نگارندگان کتابهای رجالی و.... مرتبه دیگر در علم رجال، توجّه به جنبه عملی این علم است، که با مراجعه به کتابهای رجالی که به بررسی تکتک راویان پرداخته، این امر آموخته میشود. (علم رجال همانند کتاب فرهنگِ لغتی است که واژههایی را که معانی آن برای انسان دشوار است حل میکند. این دسته از کتابهای رجالی که بدین منظور تدوین شدهاند؛ نیز، اینگونه عمل مینمایند که در جای خود به معرفی برخی از این کتابها پرداخته خواهد شد.) آنچه از بیان ذکر شده بهدست میآید، این است که بخشی از این علم، تنها، جنبه نظری دارد و بخشی دیگر از این علم فقط جنبه تحقیقِ میدانی و کاربردی داشته و نیاز است که آموزنده این علم، با مراجعه مستقیم به منابع رجالی، شخصیّت راوی را نقد و بررسی کند. فعّالیّت عملی این علم، مانند رجوع کسی است که برای دانستن معنای لغتی به یک کتاب لغت رجوع میکند. در این بخش لازم است که با کتابهایی که دراینباره، به همین هدف نوشته شده است، مراجعه کرد و با رجوع به ترجمه هر راوی، صفات ویژهای که در قبول سخن او دخیل است، پی برد. بدین معنا که برای فهم "ثقه" و یا "غیرثقه بودن" یک راوی، باید به این دسته از کتابهای رجالی مراجعه کرده و با تکتک راویان احادیث آشنا شد. مطالعه این دسته از کتابها اینگونه نیست که لازم باشد از اوّل تا آخر آن را مطالعه کرد و بر آن تسلّط پیدا کرد؛ بلکه همانگونه که با کتابهای فرهنگ لغت عمل میشود؛ باید عمل کرد؛ بدین معنا که برای دانستن معنای لغتی به همان قسمت مراجعه شود، دراینباره نیز، باید به همان قسمتی که درباره راوی، سخنانی گفته شده است، مراجعه کرد. ۶.۲ - مهمترین کتابهای رجالیمهمترین کتابهای رجالی را میتوان به دو بخش منابع اوّلیه و منابع ثانویه تقسیم کرد. ۶.۲.۱ - منابع اوّلیهمنابع اوّلیه رجالی (که از قرن سوم تا پنجم نوشته شده است) [۱۴]
نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، ج۱، ص۲۲۷، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲.
که از مهمترین این کتابها، عبارتند از: ۱. کتاب معرفة الناقلین عن الائمه الصادقین (معروف به رجال کشی) ۲. کتاب رجال شیخ طوسی ۳. کتاب الفهرست شیخ طوسی (تفاوت کتاب رجال و فهرست در این است که کتاب رجالی، نوشتهای است که شامل همه راویان حدیث میشود، خواه دارای کتاب حدیثی باشند خواه نباشند، مانند: رجال شیخ طوسی؛ امّا کتاب فهرست، کتابی است که تنها نام کسانی آورده میشود که صاحب اصل یا کتاب حدیثی هستند) ۴. کتاب الفهرست نجاشی (معروف به رجال نجّاشی) ۶.۲.۲ - منابع ثانویهمنابع ثانویه رجالی (که در قرن ششم تا هشتم نوشته شده است) [۱۵]
نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، ج۱، ص۲۲۷، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲.
۶.۳ - جوامع رجالیجوامع رجالی (از قرن دهم تا کنون) [۱۶]
نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، ج۱، ص۲۳۳، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲.
۶.۴ - اهمیّت علم رجالعلمای رجال برای اثبات نیاز به این علم، دلایلی را در کتابهای خویش ذکر کردهاند که میتوان از جمله دلایل ایشان مطالب زیر را بیان نمود: ۱) دستور از سوی ائمه (علیهمالسلام)؛ ۲) وجود جعلکنندگان حدیث؛ ۳) اجماع دانشمندان؛ ۴) حجیّت خبر ثقه. ۵) وجود اشخاص اهل عامه در راویان (برای مطالعه بیشتر میتوانید به این کتابها [۱۸]
غروی، نهله، فقه الحدیث و روشهای نقد آن.
[۱۹]
ربّانی، محمّد حسن، سبکشناسی دانش رجال الحدیث، قم، مرکز فقهی ائمة اطهار، ۱۳۸۵.
[۲۱]
مجموعه مقالات حدیث پژوهی (۶)، سال۱۳۸۰.
[۲۲]
مجموعه مقالات حدیث پژوهی (۷)، سال۱۳۸۰.
[۲۳]
رحمان ستایش، محمّد کاظم، بازشناسی منبع رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۴.
[۲۴]
نکونام، محمّدرضا، درآمدی بر علم اصول رجال و درایه.
[۲۵]
نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، ج۱، ص۳۶-۳۷، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲.
مراجعه فرمائید.)۷ - فقه الحدیثعلم فقه الحدیث، علمی است که با بررسی متن حدیث و بهوسیله آموزش سیر منطقی فهم حدیث، دانشپژوهان این علم را در فهم مقصود معصوم (علیهالسلام) یاری میرساند. این علم، با ارائه مبانی و آموزش سیر منطقی فهم حدیث که از قواعد ادبی، اصولی، کلامی و دیگر قوانین عقلی و عُقلایی استخراج شده است، دانشپژوه را برای رسیدن به آن معنایی که معصوم (علیهالسلام) در نظر داشته است، یاری میرساند. برای این علم نامهای دیگری نیز، گفته شده است، همچون: علم اعلی، منطق فهم حدیث و... ۷.۱ - چرایی فقه الحدیثامام صادق (علیهالسلام) در سخنی، فهم حدیث را مهمتر از نقل کردن روایت میدانند: «حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفٍ تَرْوِیهِ وَ لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقِیهاً حَتَّی یَعْرِفَ مَعَارِیضَ کَلَامِنَا وَ اِنَّ الْکَلِمَةَ مِنْ کَلَامِنَا لَتَنْصَرِفُ عَلَی سَبْعِینَ وَجْهاً لَنَا مِنْ جَمِیعِهَا الْمَخْرَجُ؛ اگر حدیثی را خوب بفهمی، بهتر از آن است که هزار حدیث را روایت کنی و هیچکدام یک از شما فقیه و دانشمند نمیشود تا اینکه سخنان کنایهای و سربسته ما را بفهمد؛ چرا که گاه سخنان ما هفتاد تفسیر دارد که برای توجیه هر یک از آنان پاسخی در نزد ما است.» با خواندن این روایت، دانسته میشود که امامان معصوم (علیهمالسلام) خود اوّلین کسانی بودند که سفارش به آموختن این نوع از مسایل میکردند. فایده دیگری که از این علم به دست میآید، این است که میتوان نزدیکترین معنایی که مقصود معصوم (علیهالسلام) بوده است، کسب کرد و نتیجه نهایی این است که هر شخص، بیشتر احادیث را میداند و تسلّط بهتری در درک معنای ایشان دارد، آگاهتر به معارف اهلبیت (علیهمالسلام) میباشد. ۷.۲ - زیر شاخههای این علمفقه الحدیث که در بین علوم حدیثی، علم اَعْلی (علّت اینکه این فقه الحدیث را علم اعلی دانستهاند، این است که در اصل تمامی علوم دیگر حدیثی، به نوعی مقدمه فهم کلمات معصومین (علیهمالسلام) است و این علم بهطور مستقیم به فهم حدیث مربوط میباشد و در بین ایشان پرطرفدارترین و جذابترین دانشهای حدیثی است) شناخته میشود، خود از چند زیر شاخه تشکیل شده است، که دانستن تمامی این دانشها، لازمه ملکه شدن این علم در جان دانشپژوهان است. ۷.۲.۱ - غریب الحدیثعلمی است که با بیان معانی مفردات کلمات، به فهم حقایق و معارف دینی کمک میکند که در این راه باید چهار مرحله را طی کرد: یافتن معنای اصلی، یافتن معنای استعمالی، یافتن معنای حقیقی و مجازی و معنای اصطلاحی لفظ. ۷.۲.۲ - اسباب ورود حدیثدانستن فضای صدور حدیث و علّت آن، دانشپژوه را در فهم بهتر حدیث یاری میرساند. اسباب ورود حدیث، گرچه دانش نیست؛ امّا فن و مهارتی است که در خدمت حدیث در فهم آن دخیل است. ۷.۲.۳ - اختلاف الحدیثیکی از مشکلاتی که محقّقان علوم دینی با آن روبهررو هستند، وجود اختلاف در معانی احادیث است؛ بدین معنا که در نگاه اوّل بین دو کلام از معصومین (علیهمالسلام) تعارضی دیده میشود که حلّ آن برای کسانی که مسلّط به فقه الحدیث نیستند، کاری سخت بلکه محال است. علمی که عهدهدار حلّ این تعارضات است، علم اختلاف الحدیث میباشد. ۷.۲.۴ - علل الحدیثیکی دیگر از مشکلاتی که در فهم حدیث بهعنوان معضل شناخته میشود، عیبهای پنهانی است که در متن و یا سند حدیث است که در ابتدای امر و خواندن احادیث، قابل مشاهده نیست. از جمله این نقصها، افتادگی بعضی از راویان در میان سند و یا اضافه و کم شدن الفاظی در متن و یا سند حدیث است. یکی از دانشهایی که بهعنوان راهکار حلّ این مشکل تدوین شده است، علل الحدیث است که با یادگیری قواعد علمی، میتوان احادیث معلّل (عیبدار) را در کنار احادیث متشابه آن قرار دهد و با این عمل افتادگیها و یا افزونیهای اسناد و متن را آشکار میکند. ۷.۲.۵ - نقد الحدیثاین علم همانطور که از نامش مشخص است، با بررسی احادیث بهوسیله قواعد علمی، متون صحیح، قوی و معتبر را از روایات ساختگی و ضعیف جدا مینماید؛ چرا که شناخت احادیث مجعول و ساختگی کار آسانی نیست و برای به دست آوردن این قوّه، نیاز بسیار به آموختن این قواعد و مهارتها است. در این علم برای نقد احادیث، معیارهایی به دست دانشپژوه داده میشود. این معیارها عبارتند از: مقایسه حدیث با آیات قرآن کریم؛ مقایسه حدیث با سنّت و احادیث قطعی؛ مقایسه حدیث با ضروریّات دین و مذهب؛ مقایسه حدیث با عقل فطری و بدیهی؛ مقایسه حدیث با علم تجربی قطعی؛ مقایسه حدیث با مسلّمات تاریخی. در صورت تعارض حدیث با یکی از معیارهای بیان شده، نمیتوان بهراحتی آن حدیث را ساختگی نامید؛ بلکه فقط میتوان در پذیرش آن تردید کرد و برای کشف حقیقت تلاش بیشتری کرد؛ چرا که ممکن است تعارض حدیث با این موارد، تعارض ابتدایی باشد که قابل حل است. ۷.۳ - سیر منطقی فهم حدیثبرای فهم مقصود کلام مصومین (علیهمالسلام) لازم است سه مرحله طی شود: ۷.۳.۱ - پیش نیازهامرحله نخست: طی کردن پیش نیازهای فهم حدیث که آن، دو مرحله را در ذیل خود دارد: اوّل اینکه متن اصلی حدیث پیدا شود؛ بدین معنا که برخی از سخنان هستند که حدیث نیستند و در بین کتابهای حدیثی بهعنوان سخن معصوم (علیهالسلام) نقل شده است. به همین دلیل لازم است، حدیث بودن یک کلام مشخص شود تا بتوان درباره فهم آن سخن گفت. دوم اینکه نسخههای مختلف از متن حدیث پیدا شود. ۷.۳.۲ - فهم متنفهم متن حدیث: در این بخش نیز، پیمودن دو گام طی میشود: گام اوّل: فهم معانی لغات: در هر سخنی ممکن است، ندانستن برخی از کلمهها آن سخن در معنای برداشتی از آن جمله تاثیر داشته باشد، به همین دلیل لازم است، معنای تمامی کلمهها با توجّه بهمعنای زمان صدور حدیث دانسته شود. گام دوم: فهم ترکیبات: بهمعنای دانستن معنای ترکیباتی که از کنار هم قرار گرفتن مفردات پدید میآید که نتیجه آن فهم ظاهر متن حدیث است. ۷.۳.۳ - فهم مقصود معصومفهم مقصود معصوم (علیهالسلام) : این بخش که مهمترین بخش فقه الحدیث است، نیاز به پیمودن ۵ گام اساسی دارد: گام اوّل: جامعنگری با گردآوری قرینههای یک حدیث: در این مرحله لازم است که قرینههای داخلی برای فهم حدیث یافت شود. این قراین میتواند نوع سؤال راوی، تعلیل امام و... باشد. گام دوم: یافتن اسباب ورود حدیث: هر حدیثی در فضای خاصّی ممکن است بهسببی از سوی معصوم (علیهالسلام) بیان شده باشد که با یافتن آن قرینهها، میتوان احادیث را بهتر فهمید. گام سوم: تشکیل خانواده حدیثی: جمعآوری احادیث هممضمون و مرتبط با هم را، تشکیل خانواده حدیثی میگویند. گام چهارم: توجّه به احادیث متعارض گام پنجم: بهرهگیری از دستآوردهای بشری: استفاده از علوم بشری و تجربیاتی که انسان در طول مدّت حیات خویش بر روی زمین خاکی بهدست آورده است، میتواند راهنمایی برای فهم احادیث و قرینههای خوبی برای این امر باشد. ۷.۴ - موانع فهم حدیثموانعی که در فهم حدیث وجود دارد خود به دو دسته اساسی تقسیم میشوند: الف) موانع فهم متن حدیث: در فهم یک متن حدیثی ممکن است، موانعی وجود داشته باشد که این موانع، انسان را از فهم درست این سخنان دور میکند. برخی از این موانع عبارتند از: اشتراک لفظی، تحوّل زبان، خلط بین معنای لغوی و اصطلاحی یک لغت، خلط بین معنای فارسی و عربی، نادیده گرفتن حروف در ترکیبات، تصحیف و تحریف، تقطیع نادرست. ب) موانع فهم مقصود معصوم (علیهالسلام) : مهمترین مرحله در دانش فقه الحدیث و حتّی شاید بتوان گفت که اصلیترین مرحله در فقه الحدیث، فهم مقصود معصوم (علیهالسلام) از بیان سخنان خویش است. به همین دلیل شناخت موانعی که ممکن است، در این میان باعث عدم فهم مقصود این سخنان شود، باید شناخته شده و از بین برده شوند. از شاخصترین این موانع میتوان به موارد زیر اشاره کرد: جستجوی ناقص، پیشفرضهای ذهنی، پیروی از هوای نفس، پیروی از آرای خود، سادهانگاری، جمود ذهنی، نادیده گرفتن آهنگ سخن و... (برای مطالعه بیشتر میتوانید به این کتابها [۲۷]
غروی، نهله، فقه الحدیث و روشهای نقد آن.
[۲۸]
ربّانی، محمّد حسن، اصول و قواعد فقه الحدیثی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳.
[۳۰]
مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، تهران، سمت، ۱۳۸۴.
[۳۱]
بهبودی، محمّدباقر، علل الحدیث.
مراجعه فرمائید.)۸ - علم مصطلح الحدیثسومین علمی که در هندسه دانشهای حدیثی مطرح است، علم مصطلح الحدیث یا علم درایه است. (اسمهای دیگری نیز برای این علم بیان نمودهاند که عبارتست از: علم اصول الحدیث، علوم الحدیث و مصطلحه) درایه در لغت به معنای مطلق علم و آگاهی است. شیخ بهایی در تعریف این علم میگوید: «عِلْمٌ یُبْحَثُ فیهِ عَنْ سَنَدِ الْحَدیثِ وَ مَتْنِهِ وَ کَیْفیةِ تَحَمُّلِهِ وَ آدابِ نَقْلِهِ.» او بر این عقیده است که علم درایه، علمی است که در آن از سند و متن، چگونگی نقل و آداب روایت گفتوگو میشود. شهید ثانی هم در کتاب «الرعایه فی علم الدرایه» علم درایه را اینگونه تعریف میکند: «علم درایه علمی است که در آن از متن و طرق حدیث (سند) درست یا نادرست و مخدوش بودن و یا هر آنچه برای شناخت مقبول و مردود بودن آن نیاز است، بحث میکند.» (با تعاریفی که از این علم بیان شد، میتوان این را گفت که موضوع این علم، متن و سند احادیث است) ۸.۱ - هدف از یادگیریبا بیانی که گذشت، مشخص شد که این علم، به دانشپژوه این کمک را میکند تا با یادگیری اصطلاحات این علم بتواند، احادیث درست و مقبول را از احادیث نادرست و مردود تشخیص دهد. شهید ثانی در بیان فایده این علم میگوید: «هدف این علم، شناخت آن احادیثی است که میتوان آنها را پذیرفت و بدان عمل نمود و در مقابل نیز، شناخت احادیثی که نباید آنها را پذیرفت؛ بلکه باید از آنها دوری نمود.» برخی اشکالی را در جدایی این علم از دیگر علوم حدیثی قابل خدشه میدانند و قایل هستند که اصطلاحاتی که در این علم بهطور جداگانه بحث شده است، باید در همان علم رجال و فقه الحدیث بحث شود و نیاز به تاسیس علم جدیدی با عنوان اصطلاحات نیست. ایشان قایل هستند، همانطور که در هر دانشی اصطلاحات آن علم در ابتدای همان آن دانش بهعنوان مقدمات و مبادی مطرح میشود، در علوم حدیثی هم باید اینگونه باشد و لیکن اینگونه درست نیست؛ چرا که در علم درایه چنین نیست که اصطلاحات دو علم رجال و فقه الحدیث در آن، بحث شود؛ بلکه در آن از اصطلاحاتی بحث میشود که مربوط به متن و سند است؛ امّا به رجال و فقه الحدیث مربوط نمیشود. (در این زمینه باید مقالهای جدا نوشته شود؛ برخی از نخستین نگاشتههای در این علم، عبارتند از: [۴۰]
نفیسی، شادی، درایه الحدیث، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، دانشکده علوم حدیث.
)۸.۲ - اصطلاحات این علمدر این علم به ۷ دسته از اصطلاحات پرداخته میشود که در اینجا به برخی از این اصطلاحات اشاره میشود: از جمله اصطلاحاتی که در این علم بدان اشاره میشود، میتوان موارد زیر را اشاره نمود: سند، متن، خبر متواتر، خبر واحد، شیخ، طبقه، حدیث قدسی، صحابی، تابعی، مخضرم، مسند، متصل، مرفوع، موقوف، مقطوع، مضمر، مشهور، شاذ (نادر)، منکر، مستفیض، معلق، نص، ظاهر، مشکل، غریب، مقبول، معتبر، مطروح و... (برای مطالعه بیشتر میتوانید کتابهای مربوط در این زمینه [۴۲]
حریری، محمّدیوسف، فرهنگ اصطلاحات حدیث.
[۴۳]
مدیر شانهچی، کاظم، تاریخ حدیث، تهران، سمت، ۱۳۸۵.
[۴۴]
مؤدب، سیّدرضا، درسنامه درایت الحدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۳.
رجوع نمایید.)۹ - تاریخ حدیثیکی از علومی که در کنار فهم و حتّی در پذیرش حدیث به یک عالم حدیثی یاری میدهد، تاریخ حدیث است. (برخی برآنند که شاخهای دیگر در علم تاریخ حدیث بهنام تاریخ علوم حدیثی قرار دهند، امّا آنچه به نظر میرسد این است که بررسی تاریخ علوم حدیثی وابسته به همان علم و جایگاه بحث از آن در همان علم است) علم تاریخ حدیث، علمی است که به بررسی دورانهای گوناگون حدیثی میپردازد یا به عبارتی دیگر، علمی است که به بررسی دورانهای مختلف حدیثی از حیث نگارش، تدوین و همچنین توصیف فضای صدور حدیث میپردازد. (جریانشناسی تاریخ حدیث شیعه، بیانگر اهمیت نگارش حدیث در میان طرفداران اهلبیت (علیهمالسلام) است. در حالی که خلفا بنا بر هر دلیلی از نگارش احادیث ممانعت میکردند و حتی در مواردی از نقل سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باز میداشتند؛ امّا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و جانشینان معصومش (علیهمالسلام) همواره بر نگارش احادیث پافشاری میکردند؛ برای مطالعه بیشتر به کتاب «تاریخ حدیث شیعه (۱)» [۴۶]
طباطبایی، سیّدمحمّد کاظم، تاریخ حدیث شیعه ۱، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۸.
مراجعه شود.)۹.۱ - اهمیّت این علمائمه معصومین (علیهمالسلام) با توجّه به نیازی که در جامعه احساس میکردند، اقدام به سخن گفتن مینمودند و هیچگاه بدون توجّه به زمان، کلامی را بیان نمیکردند. پس آنچه از این سخن فهمیده میشود، این است که دانستن زمان بیان حدیث و اینکه کدام یک از معصومین (علیهمالسلام) در چه فضایی آن حدیث را بیان کردهاند، ما را در فهم آن حدیث بسیار کمک میکند. در اصل، حدیث همچون رودخانهای در گذر زمان با پدیدههای مختلفی روبهرو شده است که با درک آن زمان، میتوان حدیث را بهتر معنا کرده و برداشتهای درستتری از احادیث داشت. به بیانی دیگر، تاریخ حدیث با نگاه تیزبین خود، به تمامی این دوران و فضاهای مختلف حدیثی، یک نگاه کلی را جایگزین نگاه بسیط مینماید. ۹.۲ - فواید تاریخفوایدی که از خواندن تاریخ حدیث برای پدید میآید، عبارتست از: ۱. آشنایی با روشهای آموزشی ائمه (علیهمالسلام)؛ ۲. آشنایی با فرهنگهای حدیثی؛ ۳. آشنایی با مکتوبات حدیثی؛ ۴. آشنایی با فرقهها و مدارس حدیثی. ۹.۳ - تاریخ حدیث شیعهیکی از مهمترین مسایلی که باید در تاریخ حدیث بدان اشاره شود، جدایی تاریخ حدیث شیعه از تاریخِ حدیثِ مذاهبِ دیگر اسلامی است. یکی از مهمترین دلایلی که باعث جدایی بین شیعه و دیگر فِرَق اسلامی بهخصوص اهلسنّت شده است، بحث منع از تدوین حدیث در میان اهل سنّت است. منع تدوین حدیث باعث شد تا حدود یک قرن یعنی تا زمان خلافت عُمَربن عبدالعزیز، اهل سنّت از داشتن کتابها و متنهای حدیثی به دور باشند؛ امّا شیعیان بهعلّت جایگاه مهم حدیث در فهم دین و دسترسی به معصومین (علیهمالسلام) در حدود ۲۷۳ سال، از آغاز دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تا ابتدای غیبت صغری به کتابت حدیث اهمیّت ویژهای میدادند و حتّی در پنهان به امر گسترش حدیث میپرداختند. امامان شیعه از همان ابتدا، امر به نوشتن حدیث را در میان شیعیان رواج میدادند و یاران خویش را به نوشتن سخنان و کلمات خود، سفارش میکردند. در روایتی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است: «قَیِّدُوا الْعِلْمَ بِالْکِتَابَةِ؛ دانش را با نوشتن به بند بکشید.» یا در هنگامی که «ابوشاة یمنی» یکی از سخنرانیهای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را پس از فتح مکّه شنید، از ایشان درخواست کرد که آن سخنان را برایش بنویسد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به یاران خود فرمود: «برای ابوشاة این سخن را بنویسید.» ۹.۳.۱ - دورانهاتاریخ حدیث شیعه را میتوان به دو دوره عمده تقسیم نمود: هر یک از این دو عصر نیز خود به زمانهای فرعیتری قابل تقسیم میباشند: در تاریخ حدیث بهطور جداگانه به بخشهای مختلف آن پرداخته و درباره نگاشتههای حدیثی نیز، بحث میشود. در کنار مطالبی که در تاریخ حدیث شیعه مطرح میشود، در نزد اهل سنّت نیز بحث میشود. (برای مطالعه بیشتر در اینباره میتوانید به این کتابها [۴۸]
معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، تهران، کویر، ۱۳۸۷.
[۴۹]
طباطبایی، سیّدمحمّد کاظم، تاریخ حدیث شیعه ۱، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۸.
[۵۰]
جمشیدی، اسدالله، تاریخ حدیث.
مراجعه نمائید.)۱۰ - منبعشناسیعالمان بسیاری در سالیان دراز، اقدام به جمعآوری احادیث معصومین (علیهمالسلام) کردهاند که شناخت این مجموعههای حدیثی بسیار راهگشای محقّقان در امور دینی است. آشنایی با نخستین نگاشتههای شیعه با عنوان اصول اربعماه و پس از آن انتقال این دسته از معارف به رسالههای موضوعی و پس از آن نگارش جوامع حدیثی، مطلبی است که علم منبعشناسی عهدهدار آن است. بر محقّقانی که قصد فهم معارف دینی از طریق احادیث اهلبیت (علیهمالسلام) را دارند، لازم است بهگونهای درست و دقیق منابع حدیثی را بشناسند تا بتوانند از این منبع عظیم که حاصل همّت عالمان شیعی است، استفاده کامل و دقیق را ببرند. شناختی که مورد نظر است، عبارت است از: شناخت مؤلّف کتاب، اساتید او، مدرسه فقهی و فکری نویسنده کتاب، عصر تاریخی، حوادث اجتماعی و فرهنگی دوران او، چگونگی نگارش کتاب، ضابط بودن نویسنده و بسیاری مطالب دیگر که راهگشای امر تحقیق است. "منبعشناسی" علمی است ابزاری که به تبیین و توصیف هریک از کتابهای حدیثی پرداخته و سبک و شیوه نگارش هر کدام را با ذکر هدف آن تبیین مینماید. شاید بتوان این مطلب را بیان داشت که علم منبعشناسی، علمی است که بهصورت جزئی، به بررسی کتابها و توصیف آنها میپردازد و به بیانی دیگر یک علم جزیینگر است؛ گرچه رشتههای علمی که در آن وجود دارد از جمله: نسخهشناسی و... بیان کننده یکسری مباحث کلّی و دارای قاعده است و لیکن نتیجه حاصل از آن یک امر جزئی؛ یعنی، شناخت کتابهای حدیثی است. با بیانی که گذشت، میتوان این ادعا را کرد که یکی از ثمرات این علم، آشنایی با کتابهای حدیثی و سبک استفاده از ایشان است بهطوری که راحتتر بتوان به مطالبی که مورد نظر است، رسید. ۱۰.۱ - شاخههای این علمبرخی از مباحثی که بهعنوان زیر مجموعه این علم مطرح میشوند، خود علمی گسترده یا یک مهارت است که ملکه شدن آن زمانی بس طولانی را میطلبد. این دسته از علوم عبارتند از: نسخهشناسی: این علم یکی از علومی است که با آن میتوان نسخههای بهتر از یک روایت را انتخاب کرد. نسخهشناسی، یکی از دانشهایی است که بهعنوان مقدمه تصحیح متون بهکار گرفته میشود. فهرستنگاری: دستهبندی کتابهای حدیثی و شناخت نسخههای مختلف از یک کتاب، خود علمی است که بهعنوان فهرستنگاری شناخته میشود. تصحیح متون: اگر چه این دانش پیشینهای بس کهن دارد، لیکن تصحیح متون بهوسیله روشهای علمی و دارای قاعده و بعد از آن چاپ با وسایل امروزی، کمتر از ۱۵۰سال سابقه دارد. (در سالیان اخیر، بسیاری از متون حدیثی شیعه با این روش، تصحیح و چاپ شدند که از این جمله میتوان به تصحیحاتی که استاد علیاکبر غفّاری بر کتابهایی همانند کافی، تهذیب، کتابهای شیخ صدوق نمودهاند، اشاره کرد؛ برای مطالعه بیشتر در این موارد میتوانید به این کتابها [۵۱]
نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنّت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۵.
[۵۲]
مهریزی، مهدی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۵.
[۵۳]
حجت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، سمت، ۱۳۸۶.
مراجعه فرمایید.)۱۱ - جمعبندیآنچه قصد نویسنده از نوشتن این مقاله بود، بیان برخی از دانشهایی است که راهنمای طالبان معارف دینی از سخنان اهلبیت (علیهمالسلام) بهعنوان یکی از منابع فهم دین و راه رسیدن به سعادت است. در اصل این دسته از علوم، که در گذر زمان و برخی از ایشان به سفارش اهلبیت (علیهمالسلام) تدوین گشتهاند، راه روشن و مشخصی است که گریزی از آن برای فهم حدیث نمیباشد و بیتفاوتی نسبت به این دانشها و عدم بهرهگیری از ایشان، شخص را با نقص در فهم و اخذ حدیث مواجه خواهد کرد. این دسته از علوم به دو دسته اصلی تقسیم میشدند. دستهای از علوم بودند که در پذیرش و یا ردّ حدیث، نقش مستقیم داشتند. این دسته عبارت هستند از: ۱) علم رجال که وظیفه اصلی آن، تمییز راویان ثقه و قابل اعتماد در حدیث از راویان غیر قابل اعتماد و جعل کننده حدیث است. ۲) علم درایه الحدیث که به بیان اصطلاحات مطرح در کلیه دانشهای حدیثی میپرداخت. ۳) منبعشناسی که گاه سبکشناسی را نیز در کنار آن مطرح میکنند، به تبیین و توصیف هریک از کتابهای حدیثی پرداخته و سبک و شیوه نگارش هر کدام را با ذکر هدف آن تبیین میکند. دستهای دیگر از این علوم عبارتند از علومی که در فهم مقصود اهلبیت (علیهمالسلام) دخالت دارند. این علوم عبارتند از: ۱) علم "فقه الحدیث" که با بیان سیر منطقی ما را در رسیدن به مقصود اصلی معصوم (علیهمالسلام) از کلامش یاری میرساند. ۲) علم "تاریخ حدیث" که بهعنوان علم ابزاری در کنار منبعشناسی راهی برای فهم بهتر احادیث با توجّه به دورانهای حدیثی است. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعافشاری، محمّدحسین، مجله حدیث حوزه، برگرفته از مقاله «بازشناسی هندسه علوم حدیثی»، سال اوّل، شماره یک، زمستان ۱۳۸۹. |